و آن لباس بافتنی گرم را تنت کرده بودی
فکر کرده بودم آغوش تو مثل یک فرودگاه است
و هواپیمای من باید
در آن فرود آید....
اینکه خودت را با آنهمه زیبایی نشانم می دهی
و بعد هم غایب می شوی
حتما به قصد جان آمده ای
این ناقابل هم برای شما
حضرت عشق...
قدم نو...
برچسب : نویسنده : sabato بازدید : 63