فرودگاه

ساخت وبلاگ
می دانی رو به روی آن موزه که ایستاده بودی

و آن لباس بافتنی گرم را تنت کرده بودی

فکر کرده بودم آغوش تو مثل یک فرودگاه است

و هواپیمای من باید 

در آن فرود آید....

اینکه خودت را با آنهمه زیبایی نشانم می دهی

و بعد هم غایب می شوی

حتما به قصد جان آمده ای

این ناقابل هم برای شما

حضرت عشق...

 

 

 

 

قدم نو...
ما را در سایت قدم نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sabato بازدید : 63 تاريخ : جمعه 19 بهمن 1397 ساعت: 14:39